چرا برخی معادلسازیهای فرهنگستان برای مردم جا نمیافتد؟
فرهنگستان زبان و ادب فارسی مسئول واژهسازی و معادلیابی برای واژهها و مفاهیم بیگانه است. همیشه بحثهای زیادی حول و حوش فعالیت این مرکز وجود داشته است؛ شوخی با واژههای مصوب فرهنگستان، جعل معادلهای فارسی نه چندان پذیرفتهشده برای واژهها و نسبت دادن آن به فرهنگستان و گاهی از اساس بیهوده دانستن وجود چنین نهادی تنها بخشی از آن چیزی است که میان مردم رد و بدل میشود. گرچه معادلیابی برای واژههای بیگانه، تنها وظیفه فرهنگستان زبان فارسی نیست اما در بین مردم، این شناختهشدهترین وظیفه است و همواره این سؤال پیش میآید که مگر واژههای زبان مبدأ، چه ایرادی دارند که باید برای آنها معادل فارسی گذاشت؟ یا اگر داشتن فرهنگستان زبان و ادب فارسی تا این حد حیاتی است چرا بسیاری از کشورهای انگلیسی زبان، چنین فرهنگستانی ندارند و برای واژههای بیگانه معادل انتخاب نمیکنند؟ پرسش دیگری که همواره تکرار میشود این است که جایگزین کردن این واژهها چه سودی دارد وقتی بین مردم جا نمیافتد. این نوشته تلاشی است برای پاسخ به این سؤالهای رایج.
قرض گرفتن واژههای بیگانه، یکی از راههای گسترش واژهها در هر زبانی است؛ هیچ زبان سرهای در دنیا وجود ندارد که به کلی از واژههای بیگانه تهی باشد. زبانی که دارای تعامل و بدهبستان با زبانهای دیگر نیست، درست مانند فرهنگی بسته و بدون تعامل با سایر فرهنگها از درون محکوم به فساد و نابودی است. اما تعداد واژههای قرضی و نوع و علت ورود آنها به زبان اهمیت بسیاری دارد چون این واژهها برخلاف آنچه از عنوانشان بر میآید، قرض گرفته نمیشوند که بعداً به زبان اصلی پس داده شوند بلکه به احتمال زیاد در زبان مقصد ماندگار میشوند. گاهی واژه قرضی واژهای مانند «چای» است که ریشه آن از واژه چینی č'a است. یک واژه همراه با محصولی که پیش از این در منطقهای وجود نداشته وارد میشود و اندک اندک با شکل گرفتن گسترهای فرهنگی در اطراف آن گستره محدودی از واژهها نیز حول آن شکل میگیرد، مانند چایخانه و چایخوری. اما زمانی دیگر واژه «کامپیوتر» از زبان دیگر وارد میشود که لشکری از واژهها را به همراه میآورد. بخشی از این واژهها مشتقات خود این واژهاند مانند Compute، Computerize، computerization و انبوهی دیگر واژههای مرتبط با کاربرد و اجزای این واژهاند. مانند Restart، Shut down، software یا حتی like و share و... .
و اینگونه میشود که شما حین صحبت کردن به زبان شیرین فارسی ناگهان میگویید: «هارد که یه فورمت اساسی میخواد، پرفورمنس سیپی یو هم اومده پایین، دائم هم سیستم بلو اسکرین میده و ری استارت میکنه...» محاسبه کنید که نسل جوانتر به طور متوسط چند ساعت از روز را به طور فیزیکی یا ذهنی با کامپیوتر (یا همان رایانه خودمان) یا گوشیهای همراه سر و کار دارد و چند درصد از حرفهای روزمره به نحوی حول و حوش این وسایل یا کاری که آنها انجام میدهند پرسه میزند. حتی بسیاری از واژههایی که از پیش معادل فارسی برای آنها وجود دارد (مانند (performance هم در ترکیب با واژههای بیگانه تازه با معادل خارجی خود جایگزین میشوند.
زبان فارسی آیا توانایی به دوش کشیدن بار علم جدید را دارد؟
اما قضیه تنها به این مثالهای آشنا و فراگیر ختم نمیشود. در هر رشتهای از جمله رشتههای پزشکی و مهندسی و حتی علومانسانی، واژههای تخصصیای هر روز وارد زبان میشود که به تکنولوژی و روشهای تازه درمان و ساخت و ساز و شیوههای نوین زندگی و تفکر و... مربوط است. سرعت ورود و تغییر تکنولوژی و علم اکنون قابل قیاس با گذشته نیست و به همین صورت تعداد واژههایی که وارد زبان میشوند با گذشته بسیار متفاوت است. اگر جایگزین فارسی برای این واژهها انتخاب نشود خیلی زود زبان فارسی بخش مهمی از قابلیت خود را از دست خواهد داد، به این معنی که صرفاً به کار صحبت در کوچه و بازار خواهد آمد (آن هم در همان وضعیتی که کمی پیشتر مثالش را دیدید!) و توانایی کشیدن بار موضوعات علمی را نخواهد داشت و ناچاریم از زبان انگلیسی برای تدریس در دانشگاهها استفاده کنیم. همان اتفاقی که مثلاً برای زبان هندی افتاده است و در برخی وجوه آنچنان ناتوان شده که نمیتواند بار علم جدید را به دوش بکشد. درست به همین علت است که بسیاری از کشورهای انگلیسی زبان، فرهنگستان زبان و ادب ندارند. چون آنها تولیدکننده بخش اعظمی از علم جدیدند و طبعاً با واژههای خودشان نیز آن را نامگذاری میکنند و این واژهها در سراسر دنیا پراکنده میشود. با وجود مهاجرپذیر بودن کشوری مثل امریکا و تنوع فرهنگها و زبانهای مختلف در آن، انگلیسی همواره دست بالا را دارد و در این شرایط ورود واژهها از زبانهای دیگر به جای تضعیف، آن را تقویت میکند. آنها در حالی ورود واژههای قرضی به زبانشان را میپذیرند که بسیاری از مردم دنیا در تلاش برای آموختن زبان انگلیسیاند. پس منطقی است که انگلیسیزبانان نگران از دست رفتن یا تضعیف زبانشان نباشند.
چرا برخی از معادلسازیهای فرهنگستان در میان مردم جا نمیافتد؟
جا انداختن اصطلاحات تخصصی که برای رشتههای مختلف در فرهنگستان زبان تصویب میشود بسیار آسانتر از واژههایی است که بر سر زبان مردم کوچه و بازار است، چون میتوان آن را به اساتید و کتابهای دانشگاهی سپرد و دانشجویانی که پیش از این با این اصطلاحات آشنایی نداشتند به طور مستقیم و زمان آشنایی با مفاهیم تازه، اصطلاحات فارسی معادل آن را نیز یاد میگیرند و از آن پس به کار میبرند. اما جایگزین کردن واژههای بیگانهای که مردم هر روز استفاده میکنند با معادلهای فارسی کار چندان سادهای نیست. «دیر یا بسیار دیر عمل کردن فرهنگستان در معادلسازی» برای برخی از واژهها یکی از دلایل جا نیفتادن آنها در میان مردم است؛ نه آنطور که عموم تصور میکنند که به دلیل نامناسب بودن برخی از این معادلسازیها است که در میان مردم جا نمیافتد. وقتی سالها واژه «ماوس» بر سر زبانها است دیگر کمتر کسی حاضر است آن را «موشواره» بنامد، در حالی که اگر همزمان با اولین دفعات ورود ماوس به کشور، واژه «موشواره» را جایگزین آن میکردند و فروشندگان آن را با همین نام میفروختند و مدرسان با همین نام کاربرد آن را تشریح میکردند، اکنون براحتی آن را به کار میبردیم.
آیا واژهای میتواند «مضحک» باشد؟
«مضحک بودن» ویژگی ذاتی هیچ واژه و اصطلاحی نیست بلکه به ارجاعات ذهن ما باز میگردد. تصور کنید کسی هیچ نوع آشنایی با ساز نداشته باشد و واژه «خرک» را بشنود، ذهن او به واژه «خر» ارجاع میدهد و دنبال ارتباطی میان آن شیء (گاهی) ذوزنقهایشکل کوچک که سیمِ ساز از روی آن عبور میکند با این واژه میگردد و چون ربطی نمییابد واژه به نظرش «مضحک» میرسد. اگر همین فرد یکسال سهتار بنوازد دیگر با شنیدن نام خرک صرفاً به یاد همان ذوزنقه کوچک خواهد افتاد و نه هیچ چیز دیگر و در نتیجه واژه برایش مضحک نخواهد بود.
البته گاهی هم معادلهای فارسی واژههای رایج بیگانه بین مردم جا میافتند. مانند واژه «یارانه» که به خاطر عوض شدن نوع استفاده از آن و فراگیر شدنش توانست پس از سالها جایگزین «سوبسید» شود. اگر به واژههای حول و حوش کامپیوتر هم نگاه کنید، میبینید که معادلهای فارسی برخی از آنها نیز جا افتاده است، مثلاً، «سختافزار» یا «نرمافزار» یا «گوشیهمراه» و «صفحهکلید». جاافتادن تعدادی از واژههای مصوب حول یک تکنولوژی یا مفهوم تازه میتواند به کنترل گسترش هولناک واژههای بیگانه در زبان کمک کند.
چرا معادلسازیها در علوم انسانی دیرتر رواج پیدا میکنند؟
در علومانسانی واژههای تازه وارد بسیار دیرتر معادلی ثابت پیدا میکنند، زیرا هر مترجم و استاد و نویسندهای، با این استدلال که معادلهایی که دیگران برگزیدهاند ناکارآمدند، معادل مختص به خودش را برای واژهها انتخاب میکند و کمتر کسی به استفاده از واژههای مصوب فرهنگستان یا حتی واژههایی که نویسندگان و مترجمان دیگر برگزیدهاند تن میدهد. این بزرگان در نظر نمیگیرند که واژهها پس از استعمال فراوان در یک مفهوماند که بار آن مفهوم را به خود میگیرند و کمتر پیش میآید که واژهای در زمان خلقش بتواند تمامی مشخصههای معنایی یک مفهوم جامعهشناختی، انسانشناختی، فلسفی یا... را بر دوش بکشد.
هر زبانی را مردمش زنده نگه میدارند
نگرش منفی به واژههای مصوب فرهنگستان زبان، موجب پس زدن این واژهها و جبهه گرفتن در برابر آنها به دلیل پیشفرضهایی میشود که بسیاری از آنها صرفاً ساخته و پرداخته اذهان مردماند. فرهنگستان تنها یک فرد یا یک ایدئولوژی مشخص نیست، فرهنگستان را از دیرباز بسیاری از اساتید زبان و ادبیات فارسی با نگرشها و دیدگاههای مختلف سرپا نگه داشتهاند که نام بسیاری از نخبهترین اهالی ادبیات و فرهنگ هم در میان آنها به چشم میخورد. گاهی این نهاد قویتر عمل کرده است و گاهی ضعیفتر. اما بسیاری از واژههایی که تصور میکنیم از روز ازل بخشی از زبان فارسی بودهاند روزگاری در فرهنگستان زبان و ادب فارسی مصوب شدهاند.
واژههایی از قبیل شهرداری، دادگستری، خبرگزاری، پزشک، راهآهن، هواپیما، فرودگاه، آسایشگاه، آتشنشانی و... نباید فراموش کرد که در کنار تمام اینها حیاتیترین دلیل حفظ هر زبانی گویشوران آناند. مردماند که زبانشان را حفظ میکنند یا آن را در بیمهری و بیتوجهی رها میکنند تا بمیرد. در حالیکه زبان مصر از سده نهم میلادی به عربی تغییر یافت، زبان مردم برزیل پس از استعمار به پرتغالی بدل شد و زبان بسیاری از مردم دنیا در طول زمان به دلیل استعمار و جنگ تغییر کرد، زبان فارسی از تمامی جنگها و اشغالها از جمله اشغال یونانیان و مغولها و عثمانیها و اعراب جان سالم به در برد و زنده ماند. مهمترین علت زنده ماندن این زبان خواست و اراده مردم برای حفظ آن بود. اگر مردم حساسیت و علاقهشان را نسبت به زبانشان از دست بدهند، هیچ حکم و قانون و قطعنامه و مصوبهای قادر به زنده نگه داشتن آن زبان نخواهد بود.
شهرکتاب