هوشنگشون، پشنگشون، مشنگشون یا قشنگشون!
امروز از محلهی عودلاجان تهران در پِیِ تهرانگردی نوروزی بازمیگشتیم. در حال و هوای محلههای قدیم تهران مانند پامنار، کنیسه ها و محلهی قدیمی کلیمی های تهران، کوچه پس کوچه ها، بازارچه ها، سقاخانه ها و تنوع فرهنگی شهرمان بودم.
در طول راه از سر در باغ ملی، ساختمان وزارت خارجه، موزهی ایران باستان و میدان حسن آباد با معماریهای زیبای قدیمیشان گذشتیم. هر سال نوروز را با جمعی از دوستان علاقهمند و پژوهشگر امور فرهنگی به تهرانگردی میگذرانیم. شکی نیست تعطیلات نوروز بهترین زمان برای دیدن دیدنیهای تهران است؛ تهرانی که در آن زندگی میکنیم اما در ترافیک و گرفتاری های جانفرسای روزانه هرگز نمیبینیمش.
در مسیر بازگشت و نشسته در تاکسی در افتخارِ ایرانی بودن و در مرورِ فرهنگ چند هزارهای مرزپرگهر خوش حال و هوایی داشتم و هفت وادیِ عشق را در خیال خود میپیمودم که مسابقه ای با رویکردی به اصطلاح طنز در شبکهای رادیویی از عرش بر فرش سرنگونم کرد.
مجریِ ظاهرا بانمک برنامه، در مسابقه خود با شنوندهاش پرسشی زیبا را مطرح کرد.
- کاشف آتش در شاهنامهی فردوسی کدام شخصیت است؟
۱. هوشنگشون
۲. پشنگشون
۳. مشنگشون
۴. قشنگشون!
شاهنامهی فردوسی، هویت ملی ایرانیان، حماسهی ملی یک سرزمین چند هزارهای و خردنامهی پارسیان است. این کتاب عزیز هزارساله آنچنان ارزشمند است که به روایتی قرآن فارسی مینامندش. هنوز دو ماه از اظهار نظر اشتباه کارگردان جوان و موفق سینمای ایران دربارهی شاهنامه نگذشته که با واکنش یکصدای اهل فرهنگ و ادب و مردم شاهنامه دوست و ارادتمند به حضرت فردوسی موجبات عذرخواهی ایشان را در کمتر از بیست و چهارساعت فراهم آورد و حال باید در روز های نخست نوروز باستانی! با این واژگان در باب «حماسهی ملی ایرانیان» سخن بشنویم؟!
تعصب بیجا ندارم و دایرهی طنازی و شوخی را میشناسم. نقد را هم میشناسم و برای همهی این عرصه ها احترام و حق قائلم و معتقدم دایرهی شوخی و طنز و نقد را نباید بیجا و بی معیاری صحیح و برحسب سلیقه تنگ کرد که در تاریخ از این تنگ نظریها که به سانسور ختم شده است، بسیار زجرها کشیده ایم. اما به کار بردن واژگانی تمسخر آمیز دربارهی متون ارزشمند کهنی که هویت ملی ما را در بردارند، اگر خودزنی نیست در خوشبینانه ترین حالت نادانی عمیقی است که باید برایش در عرصهی فرهنگ عمومی چارهای جدی اندیشید. حتی در کشورهای کاملا آزاد در حوزهی بیان که هیچ امر قدسی و فرهنگی هم از نقد و حتی شوخی مصون نیست و قانون محدودیتی در این باب وضع نکرده است اگر شوخی و نقدی بر مقولهی با ارزش فرهنگی صورت میپذیرد بر اساس معیار و مقیاس هایی مستحکم است نه بر اساس بی ارزش انگاشتن موضوع فرهنگی بنیادین یک ملیت.
داستان هوشنگ و کشف آتش و جشن سده و دیگر روایات شاهنامه در ضمیر ناخودآگاه فارسی زبانان گیتی از چنان ارزشی برخوردارند که اکنون بر سر سفرهی هفت سین میلیون ها فارسی زبان در کنار قرآن مجید، نسخه ای از شاهنامه که با نام «خداوند جان و خرد» آغاز میشود، جای دارد... هنگامی که در جدال جهانیِ لگدمال کردن هویت ایرانی، وهابیت و سلفیگری و صهیونیسم و حامیانشان گوی سبقت از هممیربایند حداقل توقع آن است که ملت و دولت و تمام ارکان حاکمیت با آگاهی بیشتری به ارزش های فرهنگی خود همانند بوستان، گلستان و شاهنامه و دیوانحافظ و اسطوره ها و حماسه های ملی خود بپردازند. شکر خداوند موضوع برای شوخی و طنازی در کشور ما فراوان است... در این یک فقره دست از سر مفاخر کهن ادب و فرهنگ ایران که احترام جهانی دارند و آثارشان نه تنها بخش مستحکم هویت ملی ما بلکه میراث بزرگ فرهنگی بشریت است، برداریم.
وقتی خودمان «مشنگ» و «قشنگ» را در کنار «هوشنگ» و «پشنگ» قرار میدهیم و میخندیم از مرد عرب آن سوی خلیج فارس توقع خلیج فارس نامیدنِ خلیج فارس را نداشته باشیم... از قدیم گفته اند: حرمت امامزاده را باید متولی آن نگه دارد.
اشکان تقی پور، کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی ایران