ستایش زبانفارسی، آن دم که به قربانگاه جامعه میرود!
«این زبان بهشتی، که محصول ترکیب و امتزاج قدرتمندانه دو زبان پارسی و عربی است، که هر دو، زبانهای نیرومند و نافذ و استواری هستند، بدون هیچ تردیدی، زیباترین، خوشآهنگترین، عمیقترین، ریشهدارترین، زندهترین، پرخونترین، رنگینترین، حسیترین، غنیترین و کارآمدترین زبان دنیاست».
نادر ابراهیمی
این سخن نادر ابراهیمی درباره «زبان فارسی» است؛ زبانی که امروز با آن سخن میگوییم؛ زبانی که بیش از هزار سال نه تنها وسیله ارتباط میان مردم بوده است، بلکه میراث عظیمی از تفکر و فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی را در قرون متمادی از خود به جای گذاشته است؛ وسیلهای شده است برای خلق هنر، برای ایجاد اثری ماندگار که حاصل ترکیب موسیقی و عاطفه و تخیل است؛ خالق شعر که جولانگاه تفکر و اندیشه نوابغ و بزرگان این سرزمین کهن بوده است.
در وصف زبان فارسی میتوان حرفها زد و صفحهها سیاه کرد؛ اما ستایش آن چه سود وقتی این معبود هستی ما ایرانیان در قربانگاهی به نام جامعه رو به زوال میرود؛ میگویم «قربانگاه» زیرا این روزها بیش از همیشه شاهد نوشتهها و گفتههایی در اطراف خود هستیم که برایمان تصویری دردناک را نقش میزنند: گویی زبان فارسی را زیر تیغ گیوتین گذاشتهاند و ذره ذره آن را به نفسهای آخر نزدیک میکنند!
وقتی روی تابلوی تبلیغاتی در خیابان میخوانیم: «آگهی تبلیغاتی خود را در روزنامه ... انتخاب و جایزه بگیرید». دیگر چطور میتوان از این دست اشتباهات فاحش ـ آن هم در انظار عمومی ـ را به قربانی شدن تشبیه نکرد؟
گویی این گونه غلطنویسیها آنچنان در زمین جامعه فرهنگی ما ریشه دوانیدهاند که هیچ امیدی به قطع علفهای هرز نیست. وقتی به کسی میگویی: «معروف حضور» درست است نه «معرّف حضور»، ابرو در هم میکشد که مگر میتوان چنین گفت، آن وقت فکر میکنند بیسوادم... .
براستی در دنیای وارونهای زندگی میکنیم و حق و باطل چنان با هم آمیخته شدهاند که جداییشان ناممکن به نظر میرسد؛ اما چه میتوان کرد؟ سکوت هم جایز نیست، زیرا «اگر در سکوت راه نجاتی بود، مردگان فاتحان جهان بودند».
پس باید همچون همیشه از جایی آغاز کرد. تا به کی به جای «چنانکه» بگوییم «چنانچه»، به جای «استادان» بگوییم «اساتید»، به جای «گزارشها» بگوییم «گزارشات»، به جای «علیه» بگوییم «برعلیه» و هزاران به جای دیگر... ؟
اگر از مردم عادی و عامی که هیچ تلاشی در اصلاح زبان روزمره ندارند و برعکس در بطن این جامعه رو به تغییر، خواسته و ناخواسته دست به قتل عام زبان فارسی میزنند، بگذریم، به سردمداران دستور زبان و نگارش فارسی نیز امیدی نیست؛ مگر به جنگاوران هم میتوان امیدی داشت با این جنگ چندین سالهای که بر سر رسمالخط فارسی به راه انداختهاند؟
این جنگ بیپایان چه سودی داشته است جز ایجاد تشویش در خط فارسی و سردرگمی نویسندگان فارسیزبان که هنوز هم نمیدانند بنویسند «دانشکده» یا «دانشکده»، «بیشتر» یا «بیشتر». فرزندان ما در کتابهای درسی مدرسه میخوانند «کمتر» و وقتی وارد دانشگاه میشوند در همه کتابهایشان میخوانند «کمتر»؛ حال آن که در هر دو صورت یک معنا را دریافت میکنند.
این جنگ بیپایان جز آن که رسمالخط هزار ساله ما را دچار تشتت کند، چه کرده است؟ جز این است که بزرگان ما همچون حافظ و سعدی و مولانا نوشتهاند «چیست» حال چگونه میتوان نوشت «چیست»؟ به حکم دستور زبان گشتاری نوام چامسکی ـ زبانشناس آمریکایی فارسیندان ـ چگونه میتوان پیشینه طولانی خط فارسی را که گنجینهای از شعر و نثر از آن باقی مانده است، بر هم زد؟ حال آن که تغییر در رسمالخط در معنای واژگان و جملهها هیچگونه تغییری نخواهد داد و این تقیّد و تصلب جز آن که فارسیآموز و فارسیزبان را از راه درست زبان دور کند هیچ سودی ندارد.
آیا بهتر نیست به جای آن که خود را مقیّد کنیم به اتصال و انفصال کلمات، به فکر درستنویسی و درستگویی باشیم و روی تابلوی تبلیغاتی بخوانیم: «آگهی تبلیغاتی خود را در روزنامه ... انتخاب کنید و جایزه بگیرید».
نکته دیگر که حاصل تجزم و تصلب است، ستیز با واژگان دخیل عربی در فارسی است. امروزه میبینیم که گروهی از عربستیزان و پارسیدوستان ِ شیفته وطن و سنتهای باستانی ایران زمین، بشدت با کلمات عربی در فارسی میستیزند و نه تنها برخی از واژگان عربی را حذف که رسمالخط عربی را نیز دستخوش تشویش کردهاند؛ چنانکه «مسأله» را مینویسند «مسئله» به بهانه فارسی کردن رسمالخط، حال آنکه «مسئله» با وجود همزه بر روی پایه «ی» همچنان عربی است و اگر قرار بر فارسی کردن آن باشد باید بنویسیم «مسیله»؛ چنانکه «فائده» را مینویسیم «فایده»!
از بین بردن کلمات عربی در فارسی از آن دست تجزماتی است که کمکم به زبان غنی فارسی لطمه وارد میکند. بیآنکه این عربستیزان بدانند که زبان عربی، زبان پرمایهای است با دایره واژگانی بسیار و بیتردید کمک بزرگی به زبان پارسی کرده است. نگارنده این سطور هرگز با حمله اعراب به ایران زمین و از بین رفتن فرهنگ و تفکر ایرانی ـ به ویژه در آن دو قرن سکوت سیاه و فترتانگیز ـ نه موافق است و نه از آن دل خوشی دارد اما این همه تجزم را نمیپذیرد و نمیتواند خدمتی را که زبان غنی عربی به فارسی کرده است نادیده بگیرد.
نادر ابراهیمی باز چه خوب گفته است: «زبان شریف عربی، زبانی است قدرتمند، پرخون، سیال، مستحکم و بسیار پر واژه. زبان پارسی قبل از اسلام، زبانی است لطیف و مهربان؛ اما کم خون، کم واژه و نارسا. در آمیختن این دو زبان، از یک سو پسوندی ـ پیشوندی ـ میانوندی شدن و از سوی دیگر به طور وسیع تصریفی و اشتقاقی شدن زبان فارسی را به کوهی رفیع و جلیل تبدیل کرده است».
چنانکه در کشورهایی مانند تاجیکستان که به زبان فارسی دری سخن میگویند، مردم گاه با کمبود واژه مواجهند اما ما چنین نیستیم و این امر را شاعران و نویسندگانمان طی قرنها اثبات کردهاند.
فکر میکنید اگر نصرالله منشی به زبان عربی آشنا نبود، آیا اثری به زیبایی و ماندگاری «کلیله و دمنه» خلق میشد؟ اصلاً بیایید به این موضوع نگاهی تاریخی داشته باشیم. به جز شاهنامه ـ که من فکر میکنم در دوره خودش اثری نادر و حاصل نبوغ فردوسی است و بیتردید فراتر از زمان خویش ـ هیچ یک از آثار قرن چهارم و پنجم که هنوز زبان عربی به قدر قرون بعدی در میان ایرانیان آن دوره رواج نداشت، اثری ماندگار و با اصالت نشد. نمیتوان آثار شاعرانی مانند فرخی، کسایی، عنصری و حتی منوچهری را از جهت ماندگاری و اصالت در زبان و حتی مضمون، با آثار شاعران آشنا به زبان عربی همچون سنایی، عطار، نظامی، مولانا، سعدی و حافظ مقایسه کرد. بیشک آشنایی این بزرگان با زبان عربی یکی از عوامل مهم در خلق آثارشان بوده است.
اگر امروز بخواهیم زبان عربی را از فارسی حذف کنیم و یا واژگان جدید ـ و گاه بیمایه و غلط ـ به جای آنها بگذاریم چه بر سر گنجینه شعر و نثر فارسی ما خواهد آمد؟ به این بیت زیبای حافظ توجه کنید:
دل کز طواف کعبه کویت وقوف یافت از شوق آن حریم ندارد سر حجاز
اگر 50 سال آینده ـ که بیتردید ستاره درخشان غزل حافظ همچنان در آسمان ادب فارسی خواهد درخشید ـ فرزندان ما این بیت را بخوانند و عربی ندانند قطعاً یک کلمه از آن را نخواهند فهمید.
پس به نظر میرسد بیش از آن که بر سر واژگان عربی و نیز رسمالخط فارسی جنگ بیهوده کنیم بهتر است درستنویسی و دستور زبان و نگارش فارسی را خوب بیاموزیم. آنچه امروز موجب نگرانی است نقش رسانههای جمعی در ترویج زبان فارسی است، زیرا هر روز شاهد اشتباهات فاحشی از سوی گویندگان و نویسندگان این رسانههاییم.
به نظر میآید لزوم آموزش «نگارش و ویرایش» در سطح عمومی از جمله مسائلی است که در سطح جامعه و از سوی مسئولین نادیده گرفته شده است. چه بهتر بود در کنار این همه آموزشهای رایگان در فرهنگسراها و مکانهای فرهنگی، اجتماعی ـ از آموزش گلکاری و گلسازی گرفته تا آموزشهای قبل از ازدواج و آیین همسرداری و... ـ کارگاههایی برای آموزش درستنویسی و آموزش دستور زبان و نگارش فارسی ترتیب دهند، شاید که امیدی باشد تا زبان فارسی از این قربانگاه نجات یابد و بیش از این در گزند باد و طوفان نباشد و فردوسی بزرگ افسوس نخورد که چرا هزار سال پیش گفت:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
* مریم اسدیان، دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی
تابناک با تو